خطوط موازی
پارت ۱۴
از زبان روژ
سونیک به من تنگل گفته مراقب ابن بی دست وپاها باشیم
تنگل: یه گوشه نشستن وهیچ کاری نکردند من یکی بلد نیستم
من: هه ...خسته شدم
تنگل: ولی دیدی چطوری لوله شون کردیم
من: باعث افتخاریم🤣
با تنگل مسخره بازی می کردیم که از توی سلول یه صدای دخترونه اومد
؟ کمک!!!
تنگل : چی شده ؟؟ بریم ببینیم
تنگل درو باز کرد
من: چی شده چرا ......
ولی حرفم با ضربه ای که توی سرم خورد نصفه موند
تنها چیزی که بعدش دیدم فقط تاریکی بود
از زبان ایمی
عررررر باورم نمیشه آزاد شدیم
من: تیلز نقشه حرف نداشت
ناکلز: ولی نقشه من بود من اول گفتم
اسکورج: آفرین تیلز عالی بودی
ناکلز : ولی من ...ولش کن
من: باید شدو وسیلور پیدا کنیم
ویسپر: بهتره مخفیانه.....
؟ دکی..شما اینجا چی کار می کنید؟؟
به پشت سرم نگاه میکنم همون گربه بنفش بود
ناکلز: گفتیم مزاحم شدیم دیگه بریم
گربه: کجا؟ حالا حالا ها کار داریم .....دخترا
اینو که گفت بازیم حمله کردن
از زبان شدو
این بلوبری داره از خوشحالی منفجر میشه ...
من: سیلور یه سوال
سیلور: چیه؟
من: بنظرت بلوبری منفجر بشه شربت بلوبری از درست میشه؟؟
سیلور: حتما صدی به نود اره
سونیک: میشنوم چی میگید ..خوب بریم برای آزادی.....
حرفش با سر وصدای بیرون نصفه موند
سونیک: بازم روژ و رزي دعواشون شده
سیلور: برم ببینم چه خبره
سیلور بند شد و رفت بعد چند ثانیه برگشت
سیلور: شاید دوست داشته باشید اینو ببینید
همراه سونیک بلند شدیم و رفتیم بیرون
افراد من و افراد تین بلوبری درگیر شده بودن
ولی عفرادم مثل چی کتک خورده بودن
سر صدا هم مال مبارزه ایمی اون خارپشت طلایی بود اسمش چی بود ؟؟.....ماریا..
ماریا وایمی می خواستن برای ضربه آخر آماده بشن ...حمله کردن....ولی سونیک بت یه سرعت باور نکردنی رفت بینشون وایساد با لبخند گفت
سونیک: بسه دیگه
ماریا: ولی کاپیتان...
سونیک دستش رو به نشونه سکوت بالا میاره ماریا دیگه هیچی نمیگه
میچرخه سمت امی
سونیک: ببخشید ...صدمه که ندیدید؟؟؟
از زبان ایمی
کاپیتان؟؟؟
وفتی برگشت سمتم تازه چشماش رو دیدم ...خیلی قشنگ بود....کراش زدم روش.... این چه حرفیه ...ایمی به خودت بیا( اره به خودت بیا وگر نه خودم میام با مشت سر عقل میارمت😄)
از زبان سونیک
شدو قبول کرد چون می خواست الماس رو ازم بدزده
می خواد ازم سوءاستفاده کنه
خیال کرده ....شاید خنگ بزنم ولی با هوش تر از این حرفام
روبه خدمه شدو میکنم
من: ببخشید اگر رفتار خدمم با شما بد بود
یه خارپشت سبز که شباهت زیادی بهم داشت به یه لحن تمسخر آمیز گفت: آه...بایدم معذرت بخوایی خدمت حقیر وپستت....
رفتم یقه لباسش رو گرفتم
من: شدو به افرادی بگو حد خودشون رو بدونن
من واقعا عصبی نمی شم ...فقط کافی به رفیقام یکی یه چیزی بگه ...دنیا رو براش جهنم میکنم
شدو: آه.. اسکورج معذرت خواهی کن
اسکورج: ولی..
شدو: ولی بی ولی..
اسکورج: من..متاسفانم
یقه رو ول کردم ولبخند زدم
من: حله داداش حالا بهتر شد راستی شدو از معامله مون به رفیقام نمی خوای چیزی بگی
یه روباه زرد رنگ دو دم : معامله ؟ شدو این چی میگه
شدو: آروم باش تیلز
تیلز...اسمش بهش میاد..احساس آرامش بهم میده ..
ادامه دارد....
راستی یه تسلیت هم عرض میکنم
فردا مدارس باز میشه ....
اشکال نداره گریه نکن...
غم آخر من که نیست چون من باید جز امسال چهار سال دیگه با این غم کنار بیام
از زبان روژ
سونیک به من تنگل گفته مراقب ابن بی دست وپاها باشیم
تنگل: یه گوشه نشستن وهیچ کاری نکردند من یکی بلد نیستم
من: هه ...خسته شدم
تنگل: ولی دیدی چطوری لوله شون کردیم
من: باعث افتخاریم🤣
با تنگل مسخره بازی می کردیم که از توی سلول یه صدای دخترونه اومد
؟ کمک!!!
تنگل : چی شده ؟؟ بریم ببینیم
تنگل درو باز کرد
من: چی شده چرا ......
ولی حرفم با ضربه ای که توی سرم خورد نصفه موند
تنها چیزی که بعدش دیدم فقط تاریکی بود
از زبان ایمی
عررررر باورم نمیشه آزاد شدیم
من: تیلز نقشه حرف نداشت
ناکلز: ولی نقشه من بود من اول گفتم
اسکورج: آفرین تیلز عالی بودی
ناکلز : ولی من ...ولش کن
من: باید شدو وسیلور پیدا کنیم
ویسپر: بهتره مخفیانه.....
؟ دکی..شما اینجا چی کار می کنید؟؟
به پشت سرم نگاه میکنم همون گربه بنفش بود
ناکلز: گفتیم مزاحم شدیم دیگه بریم
گربه: کجا؟ حالا حالا ها کار داریم .....دخترا
اینو که گفت بازیم حمله کردن
از زبان شدو
این بلوبری داره از خوشحالی منفجر میشه ...
من: سیلور یه سوال
سیلور: چیه؟
من: بنظرت بلوبری منفجر بشه شربت بلوبری از درست میشه؟؟
سیلور: حتما صدی به نود اره
سونیک: میشنوم چی میگید ..خوب بریم برای آزادی.....
حرفش با سر وصدای بیرون نصفه موند
سونیک: بازم روژ و رزي دعواشون شده
سیلور: برم ببینم چه خبره
سیلور بند شد و رفت بعد چند ثانیه برگشت
سیلور: شاید دوست داشته باشید اینو ببینید
همراه سونیک بلند شدیم و رفتیم بیرون
افراد من و افراد تین بلوبری درگیر شده بودن
ولی عفرادم مثل چی کتک خورده بودن
سر صدا هم مال مبارزه ایمی اون خارپشت طلایی بود اسمش چی بود ؟؟.....ماریا..
ماریا وایمی می خواستن برای ضربه آخر آماده بشن ...حمله کردن....ولی سونیک بت یه سرعت باور نکردنی رفت بینشون وایساد با لبخند گفت
سونیک: بسه دیگه
ماریا: ولی کاپیتان...
سونیک دستش رو به نشونه سکوت بالا میاره ماریا دیگه هیچی نمیگه
میچرخه سمت امی
سونیک: ببخشید ...صدمه که ندیدید؟؟؟
از زبان ایمی
کاپیتان؟؟؟
وفتی برگشت سمتم تازه چشماش رو دیدم ...خیلی قشنگ بود....کراش زدم روش.... این چه حرفیه ...ایمی به خودت بیا( اره به خودت بیا وگر نه خودم میام با مشت سر عقل میارمت😄)
از زبان سونیک
شدو قبول کرد چون می خواست الماس رو ازم بدزده
می خواد ازم سوءاستفاده کنه
خیال کرده ....شاید خنگ بزنم ولی با هوش تر از این حرفام
روبه خدمه شدو میکنم
من: ببخشید اگر رفتار خدمم با شما بد بود
یه خارپشت سبز که شباهت زیادی بهم داشت به یه لحن تمسخر آمیز گفت: آه...بایدم معذرت بخوایی خدمت حقیر وپستت....
رفتم یقه لباسش رو گرفتم
من: شدو به افرادی بگو حد خودشون رو بدونن
من واقعا عصبی نمی شم ...فقط کافی به رفیقام یکی یه چیزی بگه ...دنیا رو براش جهنم میکنم
شدو: آه.. اسکورج معذرت خواهی کن
اسکورج: ولی..
شدو: ولی بی ولی..
اسکورج: من..متاسفانم
یقه رو ول کردم ولبخند زدم
من: حله داداش حالا بهتر شد راستی شدو از معامله مون به رفیقام نمی خوای چیزی بگی
یه روباه زرد رنگ دو دم : معامله ؟ شدو این چی میگه
شدو: آروم باش تیلز
تیلز...اسمش بهش میاد..احساس آرامش بهم میده ..
ادامه دارد....
راستی یه تسلیت هم عرض میکنم
فردا مدارس باز میشه ....
اشکال نداره گریه نکن...
غم آخر من که نیست چون من باید جز امسال چهار سال دیگه با این غم کنار بیام
- ۲.۹k
- ۰۱ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط